دو غزل تقدیم به حضرت زهرا (س)
از پهلویی کبود و چشمی برآمده حتی صدای لنگه ی در هم درآمده
جای لگد ،اصابت سیلی ومیخ در آه ای خدا چه بر سر این پیکر آمده
ملجم گرفته است مگر دست را به پیش یا بر فراز نیزه ی کوفی سرآمده
کاری بکن امام علی ای خدای عشق تا پشت درب خانه ی تو خیبر آمده
میخ سه شعبه بوده مگر یا عمود این یا اینکه باز حرمله ی دیگر آمده
نیزه نداشته است ، جسارت نمی کنم شاید که او برای سر مادر آمده
نیزه نداشته است ، خدایا مرا ببخش یا شاید او برای سر حیدر آمده
مادر خدا بخیر کند ، خواب دیده ام مادر بگو برای چه پیغمبر آمده
حتی صدای لنگه ی در هم در آمده از پهلویی کبود و چشمی برآمده
***
هرچه باشد باز هم دیوار از در بهتر است چون ندارد میخ این دیوار در بر بهتر است
طاقت دست بریده را نداری فاطمه کربلای تو بدون آب آور بهتر است
درد غربت درد خوبی نیست از زینب بپرس پر زدن پروانه گشتن پیش همسر بهتر است
کوچه یک گودال طولانی است می فهمم تو را بانگ هل من ناصرٍ با لحن دیگر بهتر است
آسمان وقتی پر از پرواز کرکس ها شده است جرات پرواز با بال کبوتر بهتر است
ذوالفقار خسته و مردی که یک یاور نداشت حال می فهمم چرا با چاه حیدر بهتر است